مادرشهید
مادری که شهیدش را ازبوی پیراهنش شناخت!! یکی از خادمان شهدا
روایت میکند: مادر شهید وارد سالن معراج شهدا شد، به پیکرهایی که جز
تکهای استخوان از آنها باقی نمانده بود، نگاهی کرد و در برابر چشمان
حیرتزده ما مستقیم به طرف پیکر فرزند شهیدش رفت و گفت «من یقین دارم که
این پسرم است؛ من مادرم و بوی بچهام را احساس میکنم». معراج شهدا در شهر هزار و یک
رنگ ما نقطه اتصال زمین به آسمان است؛ معراج شهدا آخرین ایستگاه انتظار
شهدایی است که خودشان سالها پیش مهمان خان رحمت و فیض الهی شده و همسفره
سیدالشهدا (ع) هستند و پیکرهایشان را به عنوان عطیهای الهی برای این
روزهای ما، روزهای غربت و روزمرگی به امانت گذاشتهاند. هر روز در این سرا ولولهای است
از عنایات و کرامات شهدا؛ کراماتی که با شنیدنشان جز یقین به زنده بودن
شهدا نتیجه دیگری نخواهد داشت. مطلبی که در ادامه میآید، روایت «محمدرضا
فیاضی» یکی از خادمان معراج از کرامت شهداست.